معنی محل عبور
حل جدول
فارسی به انگلیسی
Crossing
واژه پیشنهادی
عربی به فارسی
دوراهی , محل تقاطع , عبور , گذر
لغت نامه دهخدا
عبور. [ع َ] (اِخ) نام ستاره ای است که بعد از جوزا درآید. (غیاث اللغات). شعری عبور؛ یکی از دو شعری و آن سپس جوزاست. آن را عبور نامند چون از حجره گذرد. (اقرب الموارد). نام ستاره ای که بعد جوزا درآید. (منتهی الارب).
عبور.[ع َ] (ع اِ) بره ٔ گوسفند. ج، عبائر. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). || (ص) ختنه ناکرده. ج، عُبُر. (منتهی الارب) (تاج العروس) (اقرب الموارد).
فرهنگ فارسی هوشیار
فرزه
معادل ابجد
356